داشتم فک میکردم ماها چرا اینطوری ایم؟ همیشه کسی که مقابلمونه انگار حرفش بیشتر سنده تا کسی که کنارمونه انگار. نمیدونم این تو کشورای دیگه چجوریه اما حس میکنم تو ایران انگار تو مغز همه ی ماها هاردوایرد شده. ماهایی که برای اثبات حقانیت امام حسینمون نقل قول از فیلسوف خارجی میاریم ماهایی که برای اثبات ذکاوت امام علیمون دست به دامن تازه مسلمونای خارجی میشیم. ماهایی که برای اثبات پولداریمون دست به دامن برند های خارجی میشیم. و ماهایی که کارگردان ملی سازمون توی تنها جشنواره ی ملیمون ساخته ی دست خودمونو مسخره میکنه.ماهایی که. میتونم صد هزار تا مصداق اینطوری بیارم.

نمیگم من اینطوری نیستم. من همیشه در مقابل پسرعموها و دختر عموهای از خارج اومده ام احساس اینو داشتم که احتمالاا اونا یه برتری ایی به من دارن. تازه این احساسو تو روزایی داشتم که کشورم انقد بیچاره به نظر نمی رسید. خیلی دلم میخواد یه جامعه شناسی کسی پیدا کنم و ببینم آیا این واقعا چیزیه که همه ی ما ایرانیا تجربه میکنیم؟ و اینکه ریشه اش توی کجاست.

این روزا خیلی غم انگیزن برام.داشتم قسمت جدید دیالوگ باکسو گوش میدادم و درباره ی ایران قدیم حرف میزد و حس میکردم چقد برام جذابه.کاش میشد بدون رفتن از این سرزمین دوباره چنین تجربه هاییو داشت. کاش میشد برگردونیم عقب. جاییکه عرق خور برای احترام قائله و م عرق خورو حیوون حساب نکنه. جایی که انقد لباسا بی حرمت نباشن. جایی که دین توی جامعه توسط افراد جامعه اجرا میشه نه توسط حکومت.این روزا گم کردم چی درسته چی غلط.توصیه های خدا میگه این حکومت خوبه اما میگه تغییر نمیدم حالتونو مگه اینکه خودتون تغییر کنید. و این خیلی سخت و دردناکه.

پ.ن:از دور خودم چرخ زدن خسته شدم کاش راهی پیدا کنم


مشخصات

آخرین جستجو ها