سلام شازده! عیدت مبارک

من شب قبل سال تحویل کلی تو دفترم برات نوشتم و راستش بخشیدمت حتی، واسه اینکه انگاری دیگه نمیشناسمت برای اینکه شایدنمیدونم بیا حرفای خوبتری بزنیم.

تو این سال جدید من میخوام به خودم قول بدم که مراقب خودم باشم. مراقب همه ی روزایی که حس خوبی ندارم و مراقب همه ی آدمای با حس بد.و همینو اگه بتونم مراقبش باشم خیلیم خوب میشه.

یه حرکت انتحاری زدم و بدون اینکه با کسی م کنم اسممو دادم برم کمک کروناییاراستش هنوز خودمم نمیدونم این کارو کردم که قهرمان بازی دربیارم یا این کارو کردم چون وقتی به سال ۹۸ نگاه میکردم هیچ کسی نبود که کمکش کرده باشم و فک کردم چه زندگی مزخرفیه وقتی فقط برای خودت تلاش کنی.حالا ایثار و این کلیشه ها نه اما حداقل یه حس خوب که داره.توی پادکست دانشگاهم یکی به چیزی تو این مایه ها گفت و فک کردم خوش به حالش چون واقعا حس خوبیه.خلاصه که نمیدونم کار درستیه یا نه فقط میدونم حس خوبشو خریدارم.با حتی اگه حس خوبم نداشته باشه از اینکه از این زندگی خوکی دور شم خوبه.فقط. کاش ظرفیتشو داشته باشم و کاش اگه قراره اتفاقی بیوفته برای خودم بیوفته که اگه بیوفته مطمئن باش محکم بغلش میکنم و تو میدونی چقد منتظرشم

همینا بود فک کنم.

آها.شازده! به نظرت آدم خودش باشه بهتره یا کسی که آدمی که دوسش داره، بخواد؟ میدونی. کاری به اخلاقیات ندارم که آدم باید صادق باشه و این حرفا و خب حرف منطقم همینه اما آدم وقتی وسط میدونه داستان یکمی فرق داره.این روزا همش فک میکنم چهار ماه شده که صحبتی نداشتیم منظورمو میدونی شاید.و خب فک میکنم آیا حالت دیگه ای بود که رفتار کنم؟ حرفی که امیدوارمون کنه.بعد فک میکنم اگه صد بارم برگردم همون حرفا رو میزنم و اشتباهی نکردم.

همینا:دی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها