سلام شازده! ببخشید که کلی دیر سر میزنم

باورت نمیشه اگه بگم دو هفته اس بالای ۱۰ تا ددلاین داشتم هی تحویل میدم یه دونه جدید ظاهر میشه:/ البته راستشو بخوای از دو روز پیش دیگه خسته شدم سه تا ددلاینو تا الان از دست دادم=) آز شبکه و موبایل و امشبم احتمالا سیگنال. دیگه سیگنال حقیقتا تنها درسی بود که همه چیشو تحویل داده بودم که اونم امشب نمیدم.البته خب می ارزه به اینکه با مامان باهم سریال ببینیم=) دلم میخواد یکمی با مامان خوش بگذرونیم.

در مورد اوضاع، خب خبر دو تا از هم دانشگاهیا با دوتا داستان دیگه که بیشتر از این نمیتونم اینجا توضیحش بدم باعث میشه آب روغن قاطی کنم یکمی ولی خب چندان تغییری در وضعیت حاصل نشده چون قبلشم قاطی کرده بودم از دی پارسال انگاری که یاد گرفته باشم به هیچی اعتماد نکنم ولی از همه ی اینا بدتر دیدن دوستاییه که تو توییتر و اینور اونور میوفتن به جون هم. این غم انگیز ترین تصویریه که احتمالا از این سالا یادم بمونه آدمایی که آماده ان همدیگه رو بدرن تیکه پاره کنن؛ هر کسی ام آرزو میکنه نسل اون یکی زودتر برداشته شه.شازده نمیدونم روش درست مقابله با چنین روزگاری چیه نمیدونم وقتی یه نفر به پوششم چیزی میگه یا سعی میکنه قضاوتم کنه چی کار باید بکنم.میدونم که اون درست نمیگه ولی خب عصبانیه چونکه مجبور به بودن و تظاهر کردن در جاببه که هیچ پیوندی باهاش نداره.نمیخوام بگم انقد فهمیده ام که اون لحظه بی جوابش نذارم ؛ نه پیش اومده که دعوای حسابی بکنم اما حس میکنم تقصیر هیچ کدوم از ماهایی نیست که میخوایم سر به تن اون یکی نباشه.(البته صادقانه هیچ وقت هیچ وقت به خودم اجازه ندادم به یکی بگم یا حتی فکرشم بکنم که سر به تنش نباشه)

شازده علاوه بر همه ی اینا یه چیز دیگه اییم هست و اونم مساله ی خدا و قوانینشه! یعنی خب تو نگا کن خیلی از آدمایی که خیلی وقتا میوفتن همدیگه رو میدرن دینو از برن ولی.نمیدونم فک کنم وقتی انقد کم از دین میدونم شاید حرف زدن ازش کار من نباشه.

شازده این روزا کتاب خوندنم گذاشتم کنار.آخرین چیزی که خوندم بی کتابی بود تازه اونم نصفه:( دلم میخواد کتاب بخونم ولی هم دانشگاه داره فشار میاره هم مغز خر خودم!

و در مورد تو؟ خب.بهتره که یواش یواش برم


مشخصات

آخرین جستجو ها